سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تفکر بسیجی

شهدا ،اولین دلداده به معشوق ......

شهدا ، اولین دلداده به
معشوق .......

سلام .......... بر گشتیم از جنوب ....... نمی خوام در باره اون مناطق بنویسم
چون کلیشه بازاره ..... فقط اعترافات درونی خودمو می نویسم ............
باید اعتراف کنم میشه گفت بهترین سفر عمرم بود حتی بهتر از سالهای قبلی که رفته
بودم جنوب ......
حاضرم  بر گردم یک
بار دیگه به دوران دبستان و بشینم پشت نیمکت و دوباره درس بخونم ولی به جاش یک بار
دیگه بر گردم 28 اسفند 87
...........
وقتی مرور می کنم  تو ذهنم .........
طلائیه طلا ، شلمچه پر نوا ، اروند سوخته دل ، هویزه علم الهدی ،‌ و
............... آخه چرا باید اینقدر این 5 روز زود تموم شه .......... جالبیش
اینه که اصلا امکانات رفاهی هم نداره ........ مثالا ساعا 5 صبح سوار اتوبوس میشیم  تا شب ساعت 12 که برسیم  محل خواب شاید سه تا جا سر زده باشیم .........
همش تو اتوبوسیم ........ در ضمن ناهارا هم بیشتر کنسروه و شام  ها هم خوراک ...... تغذیه وسط راهم ساندیسه فقط
........... خودتون بگین به غیر از  آدمای
دیوونه دل کسی میره اونجا ؟؟؟؟ ..........  همش خاک و گل و سختی ...........
حالا خوبه بدونید هدف اکثر کسایی که میان دیدن یه عده زنده و جاوید هست که میشه
گفت نسبتا هیچ کس به این خواسته نمیرسه .......... همه هم جوون با حال و خوب
.......... مثلا تو کاروان ما از 100 نفر 5 نفر پیر مرد بود ....... تو کاروانی که
با هم تو جای اسکان بودیم اونا 500 نفر بودن که 10 نفر پیر مرد داشتن
............. ما هم از هر کی سوال کردیم این عشق چیه هیچ کس نمی دونست ........
یه گروه از جوونا می گفتن ما می خواستیم سال تحویل بریم
لب دریا ولی یکی گفت بسیج داره می بره جنوب گفتیم بریم ببینیم چجوری
........ گفتم حال چی ؟؟؟؟ .......... یکیشون گفت خیلی سختی کشیدیم .... اما در عوض بهترین لحظات عمرمون بود ......... به شوخی
گفتم بازم میاین پس .......... یکیشون گفت قراره با یه کاروان دیگه 4 فروردین بر
گردیم ......... دیگه هر سال عیدا اینجاییم .......... یه
نیگاه به خودم کردن گفتم هر سال عید اینجایی چی شدی ؟؟؟
......... یک کم
سعی کن ادم شی .......... البته بگم درسای زیادی گرفتما ............ از درس شهادت
و ایثار بگیر تا ریاضیات و منطق .............
کارای شخص من از صبح تا شب اینا بود ....... یا مشغول دادن تغذیه و شام و اینا
بودیم ....... یا مشغول دلقک بازی وسط اتوبوس برای اینکه ملت اتوبوبسم خوشحال باشن
و به خاطر عید یک کم خندان باشن (مسابقه بهترین اس ام اس ( پیروزی خواهران) ، ختم
یا علی با سرعت ( پیروزی برادران) و اذیت کردن لفظی یکی از بچه های ته ماشین  و هزار تا مسخره بازی دیگه) یا مشغول بحث با
روحانی تو اتوبوسمون ............ البته روزی 1 ساعتم درس می خوندما ......... خیلی
هم وقت نکردم برم  جاهای عملیاتی ........
فقط 5 دقیقه هویزه ........ 1 ساعت اروند ...... نماز جماعت مغرب تو شلمچه  و همین ...........
دستم به نوشتن نمیره ......... تو این یک روزه که برگشتم همش تو اتاقمم دارم مرور
می کنم خاطرات رو ......... عکس کم گرفتم  برا همین عکسای تو ذهنمو مرور می کنم ........
خلاصه اگه نرفتید حتما تو این چند روزه که مونده برید .......... یا بذارید سال
بعد .........
هر کس هر چقدر
تعریف کنه تا خودت نری ببینی نمی فهمی
.......... یه سر برو اگه با اتوبوس
سخته با ماشین خودتون برید ......... من خودم تنها جایی که حال می کنم با اتوبوس
برم و به غیر از اتوبوس با هیچ چیز دیگه حاضر نیستم برم همین جنوبه .............
اگه حال خوشی دست داد ما را هم بدعا ...............
خدایا یعنی سال بعد هم شهدا می طلبن ؟؟؟؟
پ.ن: نی زار سمت چپ اروند سوخت و دکورور خراب کرد .......  می گن یکی تی ان تی انداخت توش و باعث شد همش
بسوزه ....... دو سه تا مین هاشم ترکید ..... یه فیلم در حال راه رفتن گرفتم « اینجا » ببینید ..... ( اگه دایل آپ دارید رسید به 5 درصد بزنید play  شه )

آقا بیا
یا علی




 
تگ ها :     Bookmark and Share

مهدیار دات بسیجی

مهدیار دات بسیجی