دوستان عزيز بذاريد خيال همتون را راحت كنم :
دکتر آرش حجازي، فردي که در آخرين لحظات زندگي ندا آقا سلطان کوشيد جان ندا را نجات دهد، در مصاحبه اي با بي بي سي مشاهدات خود را بيان کرد. وي که مترجم، مدير انتشارات کاروان و از چهره هاي سرشناس عرصه فرهنگي ايران است، براي بيان مشاهداتش به خارج از کشور آمده است. حجازي مي گويد روز حادثه، يعني شنبه 3? خرداد، همراه با برخي همکارانش براي مشاهده وقايع اطراف، از دفترش واقع در خيابان صالحي به خيابان کارگر شمالي (اميرآباد) رفته و از آنجا با يورش پليس همراه با مردم به خيابانهاي فرعي گريخته است. در يک متري ندا بوده که صداي تير شنيده است و اندکي بعد، ندا توجهش را جلب کرده که در حالت شوک، به سينه خود مي نگريسته است. لحظاتي بعد، ندا تعادل خود را از دست داده و به زمين افتاده است. سپس دکتر حجازي به اتفاق همراه ندا که بعداً معلوم شد استاد موسيقي ندا بود، کوشيدند ندا را نجات دهند، ثانيه هايي که با انتشار فيلم آن در سراسر جهان، در تاريخ ثبت شد. ندا ظرف کمتر از يک دقيقه پس از تيراندازي مي ميرد. به تشخيص دکتر حجازي که پزشک است، گلوله به آئورت و ريه ندا اصابت کرده بود و خونريزي به مرگ او انجاميد. دکتر حجازي مي گويد تير از جلو به ندا اصابت کرد و از پشت هم خارج نشد. پس از بي ثمر ماندن تلاشهاي اطرافيان ندا براي نجات جان او، اتومبيلي از راه مي رسد و ندا را با آن به بيمارستان مي برند. دکتر حجازي اندکي بعد مي شنود که مردم فرياد مي زنند قاتل را دستگير کرده اند. آرش حجازي به جايي که فريادها از آنجا به گوش مي رسيده مي رود و مي بيند که مردم يک بسيجي را خلع سلاح کرده اند. فرد دستگير شده چند بار گفته است که قصد کشتن ندا را نداشته است. دکتر حجازي تأکيد مي کند بسيجي دستگيرشده تيراندازي به سوي ندا را انکار نکرد اما پيوسته مي گفته است به نيت قتل شليک نکرده است.پس از دقايقي، مردم چاره اي جز رها کردن بسيجي دستگيرشده نمي بينند اما کارت شناسايي بسيج را از او مي گيرند.آرش حجازي مي گويد انگيزه آمدن او به خارج از کشور، بيان اين واقعيات است. شايد يکي از تکان دهنده ترين بخشهاي سخن حجازي، اين جملات در توصيف احوال دروني او بلافاصله پس از مرگ ندا باشد: «براي نخستين بار در عمرم ترس مرگ مرا فرا گرفته بود وقتي مي انديشيدم گلوله اي که ندا را کشت مي توانست به من اصابت کند. و همين ترس از جان خود، مرا شرم زده کرد چرا که لحظاتي پس از ديدن نگاه معصومانه ندا هنگام مرگ، به فکر جان خود افتاده بودم.»اميدوارم اين آقا بسيجي هم بخونند و سعي كنند در زندگي قبل از مطمئن شدن از يك موضوع نظراتشون را راجع به اون موضوع نزد خودشون نگه دارند . به اميد رهايي هر چه زودتر از شر محمود ابن ملجمي نژاد