تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ آبجي 

اول از همه يه معذرت بدهکارم چون بنا به تذکري متوجه شدم لحنم تو کامنت قبلي تمسخر اميز بود شرمنده راستش نميخواستم کامنتام اينجوري شرو بشه از شما هم گلايه دارم از اينکه گفتين اگه بهتون فحش بدم اشکال نداره هر چند اين گله رو نبايد داش چون شما با من آشنا نيستيد ولي شما بايد اين رو درک کنيد که خيلي از کسايي که به خيلي چيزاي حکومت شک دارن آدماي وقيح وبي ادبي نيستن من حتي معتقدم خيلي از کسايي هم که فحش ميدن از فشار فکري و روحيه همين شکه، شکي که بهشون ميگه حکومتي که داره خودشون وکشورشون رو ميگردونه ظالمه .از نوشته هات فهميدم که قبول نداري عده زيادي از مردم دارن با اين شک زندگي ميکنن تو ميگي مردم طرف شمان.حرفت براي بخشي از مردم صحيحه هر چند اين بخش بزرگ باشه ولي بخشاي بزرگ ديگه اي هم وجود داره .من از وقتي که يه کم بزرگتر شدم ديدم دارم بين مردمي زندگي ميکنم که حکمرانانشون رو قبول نداشتن خونه فاميل تو تاکسي دبيرستان دوستا معلما حالا هم که تو دانشگا ...هميشه تلويزيون که نيگا ميکردم با خودم ميگفتم چرا مردم تو تلويزيون با مردمي که من ميبينم فرق داره

کفتي شايد ترسيدم حذفم کني واسه همين صريح حرف نزدم من اصلا فکرم نرسيده بود که اينکار رو ميتوني بکني اونم به خاطر اينه که من تازه با وبلاگ و کامنت و اين چيزا سرو کار پيدا کردم درست بعد انتخابات وشلوغي که من واقعا به سياست و کشف سوالايي که سالاي سال جز الويت هاي زندگيم نبود علاقه مند شدم و دنبال حقيقت ماجرام و سعي ميکنم دل به طرف خاصي نبندم و هر حرفي به خاطر اينکه به دلم خوش مياد رو نپذيرم و بر عکس

من سه ساله دانشجوي دانشگا تهرانم و 24 خرداد، شب، ساعت سه هم که به کوي ما يعني فاطميه حمله شد يعني به معترضاي جلوي در ورودي ،من هم تو کوي بودم البته متاسفانه ساعت دو شب بعد از تماشاي اعتراضات رفتيم خوابيديم ومن صحنه ها رو نديدم ولي اين رو ميدونم که نگهباناي مرد دم در رو چند برابر کرده بودن ( شب قبلش هم همين نگهبانا نذاشته بودن نيروها بيان داخل) و از اون طرف هم نيرو هاي نظامي برا ترس بچه ها مانور ميدانن ولي با اين اوصاف چي شد؟يه سري آدم نميدونم چي اومدن تو بدون زحمتي يا شکستن دري برام جاي سواله اون نگهبانا و نظامياي بيرون چي کار ميکردن که يه سري اومدن تو بچه ها که ميگفتن انصار بودن ولي بعد توسط دولت گفته شد اونا جزء براندازا بودن و براي خراب کردن وجهه نظام اومده بودن ولي اين حرف با حداقل شواهدي که ديدم گفتم با عقل جور در نمياد فرداشم به ما گفتن امتحانات لغو وسايلتون رو جمع کنيد فرار کنيد وسيله هام رو جم کردم ولي چون اون روز تو آزادي تجمع بود نميتوستم برم ترمينال واسه همين مجبور بودم شب برم خونه فاميلمون موقع رفتن از انقلاب و در دانشگا و مسير راهپيمايي تا پيچ شمرون رو رد کردم ا ز قرار تجمع باخبر بودم ولي اصلا تصور نميکردم اون جمعيت رو ببينم اون بخش ذهنم که هميشه در مورد مردم گيج بود و نميفهميد که بالاخره اينا تو فکر و دلشون چي هست و چي نيست بيدارشد سوالايي که خيلي وقت بود دنبال جواب واسشون نبودم چيزي که من رو سرخورده کرد سانسور شديد خبري ايران همون شب بود و اين اون شک من به حکومت رو زنده کرد ،27 ام هم بليط گرفتم و اومدم خونه کاري که آرزو ميکردم کاش نکرده بودم کاش ميموندم و جواب حداقل بعضي سوالامو خودم با چشماي خودم ميگرفتم کاري که الان مشتاقم دنبال کنم و وقتي واسه ترم جديد اومدم تهران بيفتم دنبالش چون اينجا دستم فقط به يه روزنامه بند و يه اينترنت فيلتر شده.خيلي چيزا رو هم تو توضيحاتم نگفتم چون نه وقتش هس نه حوصله اين رو ولي بکم من نه کشته مرده سبزو موج و اين حرفام نه شيفته حاکمان. يه چيز ديگه هم اين که تو توي جوابت اين اصطلاح رو آوردي: همفکراي من ولي اين رو بدون مخالفاي فکر شما يا کسايي که به درستيه فکر شما شک دارن همفکر هم نيستند آرا زياده خيلي زياده برادر. اگه خيلي پرگويي کردم ببخشيد

پاسخ

سلام ... برام ادبتون خيلي جالب بود .... اينکه به اون متن قبليتون گفتين متن تند اينکه به اين کامنت الانتون ميگيد پرو گري ..... کاشکي يک کم از شما ياد بگيرن .... ولي ديگه نگين ببخشيد و اينا .... هر جور تو دلتون بود حرف بزنيد ... بازم احساس ميکنم تو دلتون از اين تند تر بود .... اينکه باقي کسايي که مثل حرفاي شما رو ميزنن و ميان فحش ميدن .... به خاطر فشار رواني نيست .... منسه چهار ساله بحث ميکنم .... سه چهار سالم هست ياد گرفتم فحش برام مهم نباشه .... حتي کتک خوردنم برام مهم نيست .... چرا بعضيا با فحش دادن خالي ميشن .... ولي اکثر کسايي که ميان فحش مي نويسن چيزي ندارن که خالي شن .... ادبشونه .... جاي سلام عليک اينا رو ياد گرفتن ..... جدي دانشگاه تهرانيد ؟؟؟ ... مي خوام بيام دانشگاه تهران ... ولي نميدونم جووش خوب هست يا نه .... از لحاظ علمي برام مهم نيست .... جوو کلي دانشگاه چطوره ؟؟؟ .... بسيج دانشجوييتون رو ميشناسم .... واقعا تو بين بسيج دانشگاه هاي تهران بهترين افرادن ... برا همين فک نکنم بيام تهران ... ولي اگه مخالفا زياد باشن ، زياد تر از موافقا ... مثل امير کبير. .. ميام ... ولي بازم فک نکنم زياد باشن ... چه دو ساله سر به دانشگاها ميزنم ... تو دانشگاه شما هم زياد بحث کردم ... يادمه اوليش که جدي هم بود سر بحث شهدا بود ... تشيع شهدا .... اگه يک کم اطلاعات تا فردا ظهر به من بدين ممنون ميشم .... در مورد اينکه حکومت جايگاه مردمي داره يا نه ..... جدا از همه بحثايي که داريم ... تو همه جاي جهان براي اثبات اين مورد به انتخابات اون کشور و درصد مشارکت مردم دقت ميکنن ... خب 85 درصد شرکت کردن .... احتمالا شما فکر ميکنيد 13 ميليون راي به موسوي يعني ضديت با نظام .... ولي نه .... اين يک ماه اخير که دستگير ها بوده ... از کل دستگيري ها ... حدود بيش از 60 درصدشون راي نداده بودن .... تو شناسنامشون مهر راي نبوده .... خب اين معني خاصي ميده نه ؟؟؟ .... خيلي خوشحالم که شما اولين نفري هستين که تو دو تا درگيري بودين ... تازه يه درگيري ... يک تجمع .... در مورد کوي دانشگاه ..... من حدود 10 تا از رفيقام اونجا بودن .... 5 تاشون پرونده بسيجشون بسته شده و احتمالا بايد برن داد گاه .... 2 نفر نميدونم چي شد ماجراشون .... 3 نفر بازداشت شدن .... اين از 10 تا رفيق من .... تازه بچه هاي انصار حزب الله هم نبودن ... بسيج بودن .... بهتره بگم بسيجي بودن ... خوب اون جريان به دستور رهبري و تاکيد مجلس پيگيري شد و عواملش همه شناسايي شدن .... سخنراني رهبرو در مورد کوي دانشگاه شنيدين حتمي .... يا شايدم نشنيدين .... خودمون تو حوزمون چند نفر بودن که رفته بودن ... بعد از سخنراني رهبر که گفت من ناراحت شدم ... اونا رو بايکوت کرديم ... گشت نبرديم ... آهان در مورد جايگاه مردمي حکومت مي گفتم ... من دو تا کار مهم تو زندگيم دارم ... يکي اينترنت ... يکي بحث با مردم ... روستا ها يي رو رفتم که تو روز سه ساعت برق دارن ... فاصلشون از اولين شهرستان که برق داره حدود 6 ساعته .... من از زمان اخراي دوره خاتمي اومدم تو سياست ... دو سه روز ديگه هم دارم ميرم يه روستا تو شهر کرد ... خب خيلي با مردم صحبت ميکنم .... شايد خونده باشين ... من به اصرار خودم ... رفتم تو سبزا ... هم اينکه جلوي تحرکاتشون گرفته بشه ... مهمتر از اون من با سبزا صحبت کنم .... ببينم حرفشون چيه ... خيلي صحبت کردم .... اگه بچه زيادي مذهبي نبودم ... با دختراشونم صحبت ميکردم .... چون تازه فهميدم اينا رو دخترا بيشتر سرمايه گذاشته بودن .... ولي ديگه نشد ... همون پسراشونم غنيمت بود .... خيلي بهشون نزديک شده بودم ... يکيش