سلام ....خواهش ميکنم.. اميدارم کمکي کرده باشه...در ادامه بحثاي قبل بايد در مورد اقبال مردم به حاکماي وقت بگم ،نميگم نظام ،به نظر غير از اقليت خاص کسي با اصل نظام جمهوري اسلامي و انقلابي که با خون دل پيروز شده مشکل نداره من دارم در مورد اعتماد به مسئولاي نظام حرف ميزنم.وقتي ميگي 85 درصد راي يعني اينکه 85 درصد اعتماد به حاکما به نظر من ساده ترين و آسونترين قضاوته ،مردم و خواسته ها و نظراتشون خيلي پيچيده تر از اونيه که بشه اينطور راحت نظر داد نميدونم شايد مشکل از منه مني که در اين چند سال عمرم چه تو خونه و فاميل چه تو بيرون و اجتماع با کسايي زندگي کردم و آشنايي دارم که راي ميدن ولي خيلي دلشون پره تو صف راي بودم خانم مسن چادري ميگفت همش ميگيم ايندفعه ديگه راي نميديم ولي روز انتخابات که ميشه تو صفيم . مردم ناراضي هستن ولي ترجيح ميدن چيز بدي رو که اصلش رو دوس دارن رو(جمهوري اسلامي با حاکماي بد) حفظ کنن تا گرفتار بدتر(يعني چيزي غير از جمهوري اسلامي ) نشن.من اصلا نميگم 13 ميليون راي موسوي يعني ضديت با نظام نميدونم چرا اين طوري فکر کرديد ولي نميشه يه چيزايي رو انکار کرد اينکه رهبر طرفدار احمدينژاد هستن و فک کنم تقريبا همه ميدونن و از طرف ديگه دولت و رسانه هاش در مقابل اتهامات طرف مقابل تمام سعي خودش رو براي احياي وجهه خودش کرد و اتهام بستن متقابل نسبت به دولت هاي قبل يعني بخش بزرگي از تاريخ جمهوري اسلامي رو هم فرو گذار نکرد .کاملا مشخص بود که رقابت ها از حالت مسلمت آميز خارج شده و هر دو طرف خيلي از رودربايسي هاي هميشگي رو کنار گذاشتن پس ميشه اين رو درک کرد که کسايي که احمدينژاد رو انتخاب نکردن حرف رهبر براشون حداقل خيلي اعتبار نداره و قبول نکردن دولت براشون خدمتگذار يا باعث ترقي و افتخار بوده.بازم تاکيد ميکنم که دو طرف به مرز ضديت نزديک شده بودن و انتخاب هر طرفي بيشتر اين معني رو ميده که حرفا واتهامات طرف مقابل رو قبول نکردن.البته بازم اين نتيجه خيلي کليه و انکار نميکنم انشعابات تو هر دو طرف زياده .يه نکته اي که بايد بيشتر باز کنم اينه که دولت و ولايت تو اين دوره خيلي رابطشون تنگاتنگ شد و قبول داشتنه هر کدوم قبول داشتن ديگري رو هم به دنبال داره(البته بيشتر از سمت رهبري به احمدي نژاد درسته) همين خود شما اگه رهبر تو حرفاش يه طوري عنوان ميکرد احمدينژاد رو قبول نداره شما همين احمدينژاد رو همين طوري که هست و بود رو با يه نگاه ديگه ميديدي چه بسا از خيلي ها هم منتقدتر ميشدي من اينطور فکر ميکنم.به هر حال جمعيتي که خيلي حرف رهبر براشون معتبر نيس (درجه بندي داره ) کم نيستن.يه چيز ديگه هم اين که خيلي از مردم دوس ندارن عقايدشون رو رک و راس عنوان کنن يعني يه جورايي عافيت طلبي ميکنن خيلي از مردم هم واقعا سياست جز زندگيشون نيس يعني اونقد مشکلات دارن که دنبالش نيستن مثلا تو فک ميکني چند نفراز مردم فلان روستا که رفتي بحث کردي وقت ميذارن برن دنبال سياست يا براشون دغدغه باشه حقيقت ماجرا رو بفهمن تو شهرهاي بزرگ هم وضع همينه البته باشدت کمتر غير از طيف خاصي که خودشون رو درگير کردن رک حرفاشون رو نميزنن.مثلا من برم روستا بشينم پيش يه خانم مسن يا کس ديگه بگم نظر شما چيه؟ روي چه حسابي حرف دلشون رو به من بگن،عمري نميگن يا يه چيز ديگه ميگن،اينا رو که ميگم نمونه هاش رو خيلي ديدم،من وشما خيلي خوب نميتونيم راجع به مردم نظر بديم يه کسي که تخصصشه و با علاقه شبانه روز تو اين راه تلاش کنه بعد از مدت ها شايد بتونه به چيزاي خوبي برسه. به قول معروف:کاش مردم دانه هاي دلشان پيدا بود.
در مورد کوي هم که جواب داديد بايد بگم اصلا با منطقم جور در نمياد... کوي ما کوي خواهرانه ،نگهبانا شب قبل جلوي گارد ويژه رو گرفتن و از دختراي مردم که دستشون امانت بود دفاع کردن اون وقت بسيج هاي معمولي با چه معجزه اي داخل شدن؟؟و اون حرفاي شنيع رو زدن.تو روزاي عاديش مني که اين همه ميرم ميام اگه کارتم همراه نباشه نميذارن برم تو کلي التماس ميکنم سين جيمم ميکنن بعد ميرم تو .اون شب که از بالکن اعتراض بچه ها رو ميديدم بعضي وقتا يکي دو نفر که لباس فرم نگهبان نداشتن از در نگهباني مي اومدن پيش نگهبانا من همون موقع احساس بدي داشتم که نکنه اومدن مجوز بدن نگهبانا در رو وا کنن.از بد شانسي تا آخرش نبودم.ولي ميدونم يه جاي کار ميلنگه......بازم خيلي حرف زدم .....جايي که ميري خوش بگذره ....مويد باشيد.ياحق