من واقعا متاسفم که بعضيها سعي دارن نظرشون رو با توهين بيان بکنند. تا اينجا تنها چيزي که مشخص هستش اينه که هر طرف فکر ميکنه که طرف مقابلش داره اشتباه ميکنه. همچنين هر دو طرف فرک ميکنند که"ما بيشماريم"! اينکه شما گفتي چندتا بسيجي رو زدن يا اينکه چادر از سر خانمي کشيدن يا اينکه رو صورت چند بسيجي اسيد پاشيدن، خوب البته حق داري شاکي باشي. هيچ انساني که انسانيتي در وجودش باشه قبول نميکنه به هر دليلي روي صورت فردي اسيد بپاشند. بنظر من من هم واقعا کار وحشتناک و غير قابل بخششي هستش. ولي مسائل طرف مقابل رو از ياد نبر. تمام افراد معترض کافر و ضد انقلاب و وحشي و اسيد پاش نيستند. خيلي از افراد آسيب ديده غير بسيجي هم همينطور. من ساکن کوي دانشگاهم. با چشمهاي خودم ديدم که چطور هفت هشت نفره ريختن رو سر يه دانشجوي بدبدخت اون هم توي خونش(يعني خوابگاه) و آنقدر زدنش که فکر کنم از حال رفت. ميدوني به جرم چي؟ به جرم اينکه موقع حمله يگان ويژه و همينطور دوستان بسيجي شما بموقع فرار نکرده بود. حالا با اين مسائل باد به امسال من و ساير ساکنين کوي دانشگاه نبايد حق بدي که از بسيجيها متنفر باشيم؟ باشه نيستيم!
نميخوام دليل بيارم که عقايد شما غلطه يا عقايد من يا شايد جماعت سبزها(يا بقول شما سبزکها!) درست. ولي ديگه هيچ کس نميتونه اين رو رد کنه که به يه عده اي که تعدادشون کم هم نيست ظلم شده(البته به هر دليل درست يا نادرست). و البته تعداد زيادي هم ناراضي داريم. پس شما اينطور که ادعا ميکني هفتاد ميليون نيستيد. حداقل ميتوني همين چهارده ميليون رو ازش کم کني.
فقط اينو بگم هر عقيده اي داري، داشته باش ولي زدن تو سر آدم بي دفاع حتي اگر مافر باشه ظلمه.
من اين شعر رو خيلي دوست دارم و برام خيلي تاثير گذشته اميدوارم شما و بفيه هم به اين فکر کنيد:
قومي متفکرند اندر ره دين -- قومي به گمان فتاده در راه يقين
ميترسم از آن که بانگ آيد روزي -- کاي بيخبران راه نه آن است نه اين