در ايام فتنه پس از انتخابات دائما در مورد حقوق زندانيان و ضرورت دلجويي
از آنان و خانوادشان و جبران اموال آسيب ديده از اغتشاش گران مي شنيديم.
اما کدام يک از بزرگان نظام از هاشمي رفسنجاني گرفته تا لاريجاني و احمدي
نژاد در خصوص ضرورت دلجويي از بسيجيان صحبت کردند؟
به راستي جرم
بسيجيان چيست که از ضد انقلاب گرفته تا مدعيان انقلاب همگي عليه آنان سخن
مي گويند؟ چرا ميرحسين موسوي در تبليغات انتخاباتي خود در اروميه با اشاره
به جمع بسيجيان اعلام مي کند که متاسفانه ريشه برخي مشکلات کشور را داريم
مشاهده مي کنيم؟ به راستي در جريان اغتشاشات چه کساني بيشترين آسيب را
ديدند و بيشترين دلجويي از چه کساني به عمل آمد؟
بايد به صورت چند
بسيجي اسيد مي پاشيدند تا صداي وا اسلاماي برخي درآيد؟ بايد چند نفر از
بسيجيان به ضرب گلوله زخمي مي شدند تا بگويند عليه بسيج اسلحه کشيده اند؟
بايد رگِ گردن چند بسيجي با تيغ موکت بري بريده مي شد تا لازم شود از
خانواده شان دلجويي شود؟ چند نفر بسيجي بايد مظلومانه در حالي که در گوشه
خيابان منتظر تاکسي بودند در زير چرخ هاي ماشين هاي مدل بالا له مي شدند و
اسمشان نه در رديف شهدا بلکه در رديف تصادفي هاو نفله ها مي آمد تا دل
نازک آقايان بسوزد؟ من به چشم خودم دو نفر از دوستانم را ديدم که به جرم
اين که پياهنشان روي شلوار است روبروي در دانشگاه مورد حمله ماشين هاي سبز
قرار گرفتند. راستي مسئولان دلسوز نظام! تا به حال پرسيده ايد چرا هفت
بسيجي شهيد پايگاه مقداد با وجود آن که مسلح بودند به کسي شليک نکردند تا
اين که هر هفت نفر مظلومانه به دست مردم عادي و نه اغتشاش گران(!) به
شهادت رسيدند؟ مي دانيد با کوکتل مولوتوف به منزل چند نفر از حزب اللهي ها
حمله کردند؟ موتورهاي سوخته را جزء آمار خسارات هايي که بايد پرداخت شود
آورده ايد؟ دختري که چادر از سرش کشيده شد را جزء کساني که بايد از آنان
دلجويي شود مي دانيد؟ هيچ مي دانيد قطعه بتون 40-50 کيلويي اگر از طبقه
چهارم ساختماني رها شود و بر سر بسيجي اي بيفتد، او حداکثر چند روز به
حالت کما در بيمارستان زنده مي ماند؟ دو- سه روز بيشتر زنده نماند... تا
به حال سفيدي مغز سر دوستتان را بر روي آسفالت خيابان ديده ايد؟ ما ديده
ايم! خيلي زيبا بود. چشم هاي پاکش را مي گويم که هرگز به نامحرمي نگاه
نکرده بود.
آقاياني که در قم نشسته ايد و دلسوزي مي کنيد! اين بار روي سخنم با شماست:
قاعده
«امکان اشرف» را که انشاءالله بلد هستيد؟ در درياي علم تان به خوبي وجود
اشرف را درک کرده ايد و مي دانيد بسيجي اهل نماز و روزه و نماز شب و تحجد
بر بي نماز و روزه خوار شرافت وجودي دارد. مي دانستيد ديگر؟! و يا دختر
مومنه محجبه بر دختر بدحجاب اهل فساد. نماز جمعه کذايي را که انشاءالله
ديديد؟ بي نمازاني که ادعاي دفاع از اسلام دارند را مي گويم. دلتان براي
آنان سوخت و در خطبه هاي نمازجمعه قم و تهران خواستيد که از اين کفار
دلجويي شود. کفار؟ تعجب کرديد؟ نه! شما اهل علم و حديث پيامبر(ص) هستيد.
شما مصداق «فارجعوا الي روات احاديثنا» هستيد. بهتر از من اين حديث را
بلديد که «مَن تَرَکَ الصلاه بِعَمدٍ وَلو بِرَکعَهٍ فقد کَفَر». قطعا
ترجمه نياز نداريد ولي به هر حال معنايش اين است که کسي که به عمد حتي يک
رکعت نماز را ترک کند، کافر است. چه شد آيت الله ه.ر و آيت الله اَ و آيت
الله ج در تهران و قم تقاضاي دلجويي از اينان را کرديد ولي در مورد شهداي
مظلوم بسيجي دم نزديد؟ به راستي در فلسفه شما فيلسوفان بزرگوار تغييري در
امکان اشرف و شرافت ذاتي و مکاني رخ داده است؟ طبق قاعده ماضيه(!) اولي بر
ثانوي مرجح است و تار موي او بر تمام وجود ديگري شرافت دارد.
شنيده ايد
که دختر چادري اي را در ورودي دانشگاهي برهنه کرده اند؟ جا دارد که از
شنيدن اين خبر دق کنيم و بميريم. البته به همت بسيجيان عواملش بازداشت
شدند. راستي خواسته بوديد بازداشتي ها آزاد شوند، بازداشت شده ها در حوالي
دانشگاه ناموس شما آزاد خواهند شد. قبول؟! از کدامشان دلجويي کنيم؟ از
بازداشتي هاي مظلوم يا از آن دخترک معصوم؟ در کدامين جبهه ايد؟ اگر دلتان
با حق است چرا زبانتان براي کفر و نفاق مي چرخد؟
ميدانيد چهره زيبا و
نوراني برخي از بسيجيان تا هميشه عمرشان زشت و قرمز باقي خواهد ماند؟ چرا
که بر رخسارشان اسيد پاشيده اند. حال از کدامشان دلجويي کنيم؟ اصلا دلجويي
به چه کار آن عزيزان مي آيد؟
زخم شمشير را البته دارويي هست. اما زخم
زبان را چه کنيم؟ مرگ بر بسيجي را شنيده ايد؟ بسيجي برو خونتون شام نمي دن
را چه؟ مرگ بر ديکتاتور؟ يا اين که يک ميليارد گم شده در جيب بسيجيان است
را شنيده ايد؟ شوخي کردم! اين ها که زخم زبان نيست. قبل از انتخابات
جماعتي از سبز پوشان چشمشان به من افتاد و مرگ بر بسيجي گفتند، پوزخند
نمکيني زدم و رفتم. از دختراني که شب هنگام در وسط خيابان هاي تجريش و
سعادت آباد روسري خود را برداشته بودند و شعار مي دادند: «با موسوي، بي
روسري» انتظاري جز شعار مرگ بر بسيجي نيست. اما علماي علم لا ينفع! يک
بار، فقط يک بار از مسئولان امر خواستيد که از بسيجيان دلجويي کنند؟ البته
«لانريد منکم جزاء و لاشکورا». ما را نيازي به دلجويي شما نيست. نوشتم که
شايد از جهل مرکب خارج شويد. نوشتم تا بدانيد در گفتن ها و نگفتن هايتان
چه چيزي خوابيده است. نمي دانم اين همه علم رجال و اصول در تحليل شرايط
کمکتان نکرد؟ نمي دانم اخبارتان را چند نفر فاسق گرفته ايد؟ اما «إن جاءکم
فاسق بنأ فتبينوا». از حسينقلي و يوسف و امثالهم که انتظاري نيست. اما شما
را به خدا لحظه اي تأمل کنيد! مگر جرم بسيجيان چيست که آنان را کم ارزش تر
از دختران بدحجاب مي دانيد؟ شما که درخطبه هاي نمازجمعه تان عليه حجاب
آنان هم دم برنمي آوريد؟ اگر آن حجت غايب ظهور کند، کدام علما در مقابلش
ايستادگي مي کنند؟ همان علمايي که بصيرت ندارند. «الا ولايحمل هذا العَلَم
الا اهل البصر و الصبر». آقايان عَلَم ولايت با عِلم حمل نمي شود. با
بصيرت حمل مي شود...
امام عزيزمان که خدايش رحمت کناد، مي فرمايد(به
مضمون): جنگ ما در آينده با کفر نيست. بلکه جنگ، جنگ اسلام ناب محمدي با
اسلام امريکايي خواهد بود...