صادق هدايت در کتاب "آب زندگي" يکجا در وصف رفتار متقابل مردم با حاکميت مي گويد: (آنقدر پيزر لاي پالان فلاني گذاشتند و در چاپلوسي و خاكساري نسبت باو زياده روي كردند و متملق ها و شعرا و فضلا و دلقكها و حاشيه نشينها دمش را توي بشقاب گذاشتند و او را سايه خدا وخداي روي زمين وانمود كردند كه كم كم شكمش گوشت نو بالا آورد و خودش را باخت و گمان كرد علي آباد هم شهريست، بطوري كه كسي جرئت نميكرد باو بگويد كه بالاي چشمت ابروست. بعد هم بگير و ببند راه انداخت و بزور دوستاق و گزمه و قراول چنان چشم زهره اي از مردم گرفت كه همه آنها بستوه آمدند!)
خيلي از مصائبي که اينک بر سر ملّت ايران آمده ثمرهء اشتباهات و خبط و خطاي خود آقايان اصلاح طلب است. همين دوستان عزيز بودند که به ستايش و نعت و حمد و ثناي بعضي ها پرداختند و آنان را در مرتبه خدايي نشاندند حالا هم گريبان خودشان را گرفته است!
آنکسي را که در اين ملک? سليمان کرديم
ملّت امروز يقين کرد که او اهرمن است!