• وبلاگ : مهديار دات بسيجي
  • يادداشت : ولي فقيه يا ولايت فقيه ؟؟ (طنز نامه هادي غفاري )
  • نظرات : 9 خصوصي ، 225 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محسن 

    روي اين قسمت کليک کنيد تا ببينيد روزنامه (بي) اعتماد چه گافي داده بود.

    نکته آخر هم اينکه:

    آي حضرات کوک کننده سازهاي مخالف. اين عکس توسط رسانه هاي خارجي گرفته شده و پخش گرديده است. يعني آنها هم از فتوشاپ استفاده کرده اند؟ همانهايي که در رسانه هاي خود، همه جوره از شما حمايت نموده اند؛ با اين تصوير و استفاده از فتوشاپ، دارند تيشه به ريشه زحمات خودشان ميزنند.

    وا عجبا !

    بااين اوصاف ادعاي استفاده از نرم افزارهاي گرافيکي به يک شوخي شبيه است و اينها حسابي ضايع شدند. به همين دليل آقايان و خانم هاي سبزي نشان يک ادعاي ديگر هم مطرح کردند مبني برآن که طرف به طور کلي خل است و تفنگش نيز پلاستيکي.

    نکته نخستش اينکه نميدانم اگر اين شخص ديوانه است و قاضي هم مجنون بودنش را تأييد کرده (البته به ادعاي سبزي نشان ها) و جماعت سبزي نشان هم به اين اطلاعات دقيق از پرونده ايشان دسترسي دارند خوب چرا نشاني تيمارستاني که ايشان در آن بستري است را به ما نميدهند تا باورمان شود؟ چرا يک گزارش يا تصوير جديد از او تهيه نميکنند؟ چرا در مورد محل سکونت او چيزي نميگويند؟ چرا هيچ يک از بستگان او حرفي نزده اند؟ بالاخره آدم است و آدميزاد هم هندوانه نيست که از زير بته به عمل بيايد و البته شلغم هم نيست و به يقين کس و کاري ياهمسايه اي يا دست کم دوستي آشنائي چيزي دارد ديگر. ندارد؟ يعني شلغم است و هندوانه و هويج و کس و کاري هم ندارد؟ بگذريم.

    خوب بيايئد دقت بفرمائيد به عکس. دقيقا چند نفر در پشت سر فرد مسلح قرار دارند؟ دو نفر؟ سه نفر؟ بله ما سه نفر را ميبينيم اما با کمي دقت کفش نفر چهارم نيز در عکس مشخص است.

    در تصوير بالا رنگ قرمز: شخص مهاجم رنگ زرد: اعضاي تيم تروريستي همراه مهاجم رنگ سفيد: عکاس رنگ بنفش: اتومبيل هاي پارک شده رنگ نارنجي: معترضين رنگ سياه: افرادتماشاچي هستند

    يعني حضرات ميفرمايند يک ديوانه تفنگي پلاستيکي در دست گرفته و چهار نفر هم اين چنين منظم، به اصطلاح نظاميان دارند با در دست داشتن سنگ به او پوشش ميدهند و همه ماسک بر چهره دارند و . . . به تصوير زير و به آرايش نظامي اين تيم تروريستي توجه کنيد:

    به گمانم آن چهار نفر ديگر هم ديوانه هستند که دارند چنين کاري ميکنند! يعني آن روز احتمالاً تيمارستاني يا جائي شبيه آن، چنان بي در و پيکر شده که دست کم 5ديوانه از آن گريخته اند و به طور متمرکز و هماهنگ دارند نقش يک دسته نظامي را با هم وسط خيابان بازي ميکنند و از قضا يکي از ديوانگان هم از بند بانوان گريخته و با اين چهار نفر هماهنگ شده است. لابد عکاس خارجي اين عکس هم از تيمارستاني در اروپا در رفته بوده! آن مردمي هم که از اين جمع فاصله گرفته اند نيز لابد ديوانه اند که نميخواهند جانشان را بخطر بيندازند.

    نکته ديگر کفش هاي راحتي است که به پاي افراد پوشش دهنده ميباشد. يعني آماده تعقيب گريز هستند. البته ظاهراً خبر دارند که نيروهاي انتظامي در اين خيابان بخصوص، اسلحه گرم ندارند و آنها نيز خودشان را به سنگ مجهز کرده اند تا در مقابل ضربات احتمالي باتوم از شخص داراي سلاح حمايت کنند و کسي نتواند او را خلع سلاح کند چون بالاخره اين تفنگ مدرک است و مدرک هم نبايد دست کسي بيفتد.

    حالا همه اين نکات به کنار. همانطوري که ميبينيد؛ اين تفنگ به قول سبزي ها اسباب بازي، بيش از حد واقعي است.

    البته حالا ما به طرز تفنگ دست گرفتن اين بنده خدا هيچ کاري نداريم که شديداً حرفه اي ميباشد و اينکه دستانش کار کرده است و شباهتي به دستان يک بيمار رواني ندارد؛ که قاعدتاً دستهاي يک بيمار رواني به سبب نداشتن شغل و پيشه، نبايد اين گونه ورزيده باشد.

    يک موضوع ديگر تر تر!!! هم هست. آقاجان توجه کن که اين تفنگ خشاب ندارد! يعني تفنگ اسباب بازي مورد نظر اين اشخاص تکذيب کننده، خشابش مثل خشاب تفنگ واقعي از جا در مي آمده و لابد فشنگ واقعي هم ميخورده و به يقين فشنگ هاي واقعي را شليک هم ميکرده است تا بازي واقعي تر و هيجان انگيزتر باشد. ابدا هم نميتوان نتيجه گرفت که ايشان تيراندازي اش را قبلا کرده است و حالا ميخواسته خشاب خالي اش را با يک خشاب پر، عوض کند. نه به هيچ عنوان اينطوري نيست!!! فکراي بد بد نکنيد.

    باز هم يک نکته وجوددارد! بندهاي آويزان شده از گردن اين بنده خدا در تصوير زير متعلق به چيست؟

    بند عينک است؟ نه بابا عينکش که روي چشم اوست. بند هندز فري موبايل آيا ميتواند باشد؟ يادمان نرود که طرف ديوانه است و يک ديوانه موبايل ميخواهد چه کار. هرچند در زمان اغتشاشات موبايل ها به کلي قطع بود آدم هاي عاقل هم موبايل هايشان را جمع کرده بودند. اصلاً به من چه بابا. خودتان ميدانيد و وجدانتان.