اي رنگ خوب و نازنين گشتي چرا چندي عجين با جلبک و گلسنگها با حمله ي ويروسها
کرکس نشد طوطي اگر پرهاي خود رنگي کند راهي ندارد اين دغل در حلقه ي طاووسها
اين رنگ احيا مي شود ، شياد رسوا مي شود مي خشکد اين مردابها در پيش اقيانوسها
بنگر نقاب ننگ را ، لبخند پر نيرنگ را بر چهره ي شيادها بر روي اختاپوسها
اين روزها آيد به سر ، بيرق شوي بار دگر گر اجنبي بندد تو را با حيله بر ناقوسها
اي سبز من قديس من ، زيباترين تنديس من وا مي کنم روزي تو را از دست بي ناموسها