پيام
+
اگر مجنون دل شوريده اي داشت ... دل ليلي از او شوريده تر بود ...
تشنه...
91/10/23
.: مهديار :.
سالاري حسين سالاري ... به به به چه اسمي داري ...
دلتنگ زمانه
گفتم عاشورا شهيد شده بوديد عاقبت بخير رفته بوديد ها!! مونديد حالا كارتون به كجا رسيد!
دلتنگ زمانه
بيخـــــــــود!! درست وسط ميدان جنگ نرم چه وقت اين حرفاست؟ عشق و عاشقي براي بهشـــــــــــــــــــــــــــــت!! الان بايد جنگيد بچه جان...من كه شب و روز دارم ميجنگم و وقت اين لويس بازيها رو ندارم
* سميه *
واي مي نوش جان قديما اينقدر خشن نبودي ها
سحر علوي
وا يعني چه عاشق شده مي نوش جان مگه ايرادي داره آفرين
دلتنگ زمانه
از ازل و ابد خشن بودم!!! از هيچكي انتظار نداشته باشم از حاجي انتظار دارم تا اخر رزمنده بمونه! و اينكاراجاش بهشته
* سميه *
خوب باشه بابا حالا چرا ميزني؟؟
دلتنگ زمانه
چون الان خيلي انرژي براي دعوا دارم سميه جان ولي سوژه مناسب پيدا نميكنم(چشمك)
* سميه *
باشه پس بيا دعوا. من پايه ام
دلتنگ زمانه
سوژه ارائه بفرماييد
* سميه *
سوژه بيتا . خوبه؟
* سميه *
بله ؟ چيه؟ چرا داد ميزني؟
* سميه *
خوب مگه چيه؟
سحر علوي
بچه ها حدس بزنيد من الان كجا هستم اينم سوژه
سحر علوي
خوب حدس بزنيد كجا هستم سوژه هم كنار من هست ههههه
سحر علوي
چرا ديگه دعوا داره نميدونيد كه كجا هستم
* سميه *
سحر جان يعني جات اينقدر بده كه دعوا راه ميافته؟
دلتنگ زمانه
نه سوژه اينكه ما چرا باورمون نيست الان جنگ نرمه؟بيخيال داريم ميچرخيم برا خودمون؟
.: مهديار :.
سلام ... چه بريدن و دوختن ... عاشقي و اونم اينجا ... اونيکي ميگه وسط ميدون يکي رو ديده /... بابا يه بيت شعر نوشتم ... اومد تو ذهنم ...
* سميه *
بيتا جان سوال مي نوش خانم رو جواب بده
سحر علوي
آقا مهديار حال و احوال چه طوره؟مي نوش جان اگه پايه ي دعوايي حدس بزن من كجام تا دعوا كنيم آخه اين بيت شعر آقا مهديار هر چند وقت يكبار تو ذهن شما مياد نميدونم چرا هههههههه
سحر علوي
چرا؟؟نه در نرو آقا مهديار خيلي وقته نديديمتون چي شده؟از اين شعرا ميزنيد ههههه
.: مهديار :.
جنگ نرم در حيطه محدوده عشق و عاشقي هم هست نيست ؟؟؟ :
* سميه *
نه من شجاعانه موندم.
دلتنگ زمانه
يا ابوالفضل!!! ديگه نگفتم بيچارهش كنيد بنده خدا رو هنوز نيومده!! اون از استقبال آقايزدي اينم از شماها!
سحر علوي
آفرين آقا مهديارررررررررررررررررررر خيلي حال كردم دمت گرم حالا كي هست
سحر علوي
آقا مهديار كجا در ميري؟
سحر علوي
آره
دلتنگ زمانه
حاجي جون برگرد برو تو ميدون جنگ! ما پشت جبهه رو داريم! اينجا روزي يه بلايي سرت ميارن ازاين استقبال بگيرو برو تا آخر...ما هم براتون ژاكت و شال ميبافيم و مربا ميپزيم!
☺شيما☺
به به مباركه پس به فكره تكميل دينش افتاده
سحر علوي
نخير ما به قول شيما اون نصفه ديگه ي دينشو كامل ميكنيم مي نوش مگه دل نداره يعني چي ميدون جنگ؟
سحر علوي
در رفت؟
سحر علوي
بچه ها ما دوتا داريم ميريم ناهار كاري نداريد؟پرستار نبوديم كه شديم ما رو از كار رو زندگي اين باز كرده هههههه
.: مهديار :.
جنگ نرم تو بعد اجتماعيش که تموم شد ... مونده يه بعد مجازيش و سايبرش که اينجاس ... بابا اين شعر معلم ادبيات سال سوم دبيرستانمون بود با لهجه ميخوند ديشب يادش افتادم ..
سحر علوي
منو يكي هههه
دلتنگ زمانه
سميه خب پشت جبهه هم نيرو ميخاد! هرچي بلدي بپز و بباف وسط جنگ كي ميخا دست پخت من و تو رو بپسنده؟؟
سحر علوي
امروزم يه بد بختي بايد دست پخت منو بخوره.
* سميه *
ميگم ها سحر جون شنيدم بعضي ها دچار يه عوارض زودرس شدن. شما ميدوني الان حالشون چطوره؟
* سميه *
سحر جون اون بدبخت هرچي بخوره حقشه. به نظر من فلفلش رو زياد كن آتيش بگيره
سحر علوي
نه بابا گناه داره
* سميه *
آره خوب گناه داره. سحرجون يه كاري كن . با دوتا پات بپر روش تا حالش يهو خوب شه
سحر علوي
سميه داره ميگه حيف كه نمي تونم بشينم پا سيستم وگرنه حالتو جا مي آوردم
* سميه *
بهش بگو من منتظرت هستم.
.: مهديار :.
بحث آشپزي شد ... درسته خانم فرزند خاک حق با شماست ..
سحر علوي
فرزند خاك ،مگه كارخلافي ازش سر زده؟
.: مهديار :.
الکي جوو ندين به کار ... يه شعر نوشتم ... برا اهلش ... شما که اهلش نيستيد ... کافر همه را به کيش خود پندارد ... :
.: مهديار :.
@ بيتا خانم بود ....
سحر علوي
سميه منو مينو چند روزه تلفن چي شديم امروز بيچاره فاطمه آ زنگ زد بيچاره من مجبور شدم جوابشو بدم
سحر علوي
آقا مهديار از دستتون خيلي ناراحت شدم واقعا كه ديگه هم داخل فيداتون نظر نميدم لايك هم نميزنم به سلامت بهتره دوستان ارزشي بيان نظر بدن و لايك بزنن سميه جان بيتا جان من رفتم اين داره خودشو ميكشه گرسنشه گناه داره خداحافظ
.: مهديار :.
لايک برا کامنت فرزند خاک خانم ... رونوشت به بيتا خانم ...
سحر علوي
نه ول كن حيف ما اين همه وقت گذاشتيم بيتا سلام مخصوص يه نفر بهت ميرسونه باي
.: مهديار :.
وا سحر خانم چي شد ؟؟؟ ... من که نفهميدم کسي فهميد بگه ... ( شمايل تعجب فوق زياد )
.: مهديار :.
بابا من با بيتا خانم بودم ... بيتا خانمم ميدونه من چي ميگم ... همش همينه ... سو برداشت کرديد ...
* سميه *
سحر جون به سلامت خوش باشين با هم عزيزم. بيتا تو هم حقته
.: مهديار :.
تقصير شماستا بيتا خانم ... الکي سحر خانم ناراحت شد ... خودتون درستش کنيد :
.: مهديار :.
بيتا خانم از دلشون در بياريدا ...
.: مهديار :.
سلام ... ممنون شما خوبين ؟؟؟
* سميه *
خوشبختانه قضيه اصلا به من ربطي نداره
.: مهديار :.
به خاطر شما بود ... الکي جوو دادين .. سو برداشت شد ... حرفاي من به شما رو به خودشون گرفتن ... از دلشون در بيارين ..
.: مهديار :.
قضيه داش بيخ پيدا ميکرد ... سميه خانم و سحر خانم جمعش کردن ... ازشون تشکر ميکنيم .. همشم تقصير بيتا خانمه ...
.: مهديار :.
از دلش در بيادا ...
.: مهديار :.
خراب کرديد تازه ميگيد خواهشي بگو ؟؟؟
سحر علوي
جمعش نكردم خيلي هم از دستتون ناراحتم جنبه هم خوب چيزيه كه خدا رو شكر اكثر بچه هاي اينجا ندارن اقا مهديار باي
توحيدي
مجنون كيه؟ليلي كيه؟
.: مهديار :.
کي اينو شخميد .. دستش درد نکنه .. کلي خاطرات زنده شد
ساقي رضوان
دكتر سخني!!!
ساقي رضوان
كدوم منم گداي قاطمه؟!!؟ مگه بازم داريم؟!؟!!!!!!!!!!
كوثرانه
پس شخمم پر محصول بود... كلي خاطره زنده شد:
كوثرانه
آقاي صادقي عذر ميخوام اونوقت شما چطور ازشون خبر داريد؟: براي شفاف سازي توضيح ارائه كنيد وگرنه خودتون ميدونيد با خودتون:
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید