• وبلاگ : مهديار دات بسيجي
  • يادداشت : موجوداتي عجيب به نام بسيجي !؟!؟!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 58 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اين جملرو كه پايين نوشتم به دو صورن ميشه خوند ‏فك كنم (( نه خدا رو ميپرستم نه ازش چيزي ميخوام... نه اين كه الان بگم تو سخت ترين شرايط زندگيم از خدا چيزي نخواستم و وابسته به توانايي خودم بودم..اگه شكستم خوردم گفتم خودم نتونستم نه اين كه خدا نخواست .‏))

    منظورم اين بود كه نه اينكه فقط الان ابن حرفو بزنم ... حتي تو بد ترين و حساس ترين شرايط زندگيم كه تاحالا برام پيش اومده هم كاري به خدا و پيغمبرو اين چيزا نداشم ... گفتم يه موقع اشتباه خونده نشه

    پاسخ

    اين جمله تو رو حتي تو تمدن اول كه چند صد سال قبل مسيح بود هم نمي زدند .......... جالبه بدوني فطرت آدم خدا جوئه .......... حالا يكي بت رو خدا مي دونه و ميره عبادتش و خالي ميشه .......... يكي خدا رو ........... اينكه مي گي كاري به خدا ندارم شايد در كلام ممكن باشه .............. ولي مطمئن باشه هر روز يك بارو باهاش كار داري .......... يا علي