نوشتي (به جاي اينکه برا من سند بياره .. ميگه برو ببين ... پسر خوب من ديدم که اينجام ... من سه ما ه زندگيم رو زدم ... همه چيزو با چشمم ديدم ... تو کامنتاي قبلي نوشتم .. برو بخون ..ياعلي)

دوست عزيز اين رو هم بگم و برم. اون سه ماه به درد جرز لاي ديوار مي خوره. چون تو بر اساس باورها و تابوهايي كه تو ذهنت شكل گرفته محاله كه ذهنيتت رو بتوني به اين زودي عوض كني و حقايق رو ببيني. فاغشيناهم فلا يبصرون كه ميگن يعني همين. دوست من تو الان سرت داغه و نمي فهمي چي مي گي. سه ماه كه سهله سه سال هم بري به قول خودت ببيني نمي توني واقعيات رو درك كني. چون اصلاً مسائل رو فقط از دريچه ذهنيت تحليل مي كني. حالا! بماند! بزرگ مي شي يه روزي مي فهمي. من كه قصد ندارم ايده ات رو عوض كنم. چنين كاري محاله. دوست عزيز. شرط مي بندي باهام كه چند سال ديگه هم همينجوري فكر مي كني يا نه؟ جدي شرط مردونه. من قسم مي خورم كه تو چند سال ديگه نهايتاً متوجه مي شي كه راه اشتباهي رو رفتي. خدا پشت و پناهت. پاينده باشي. ما رفتيم. مرده يا زنده باشم دوست دارم روزي از اين گمراهي نجات پيدا كني برادر. قربانت.