mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ بهنام 
‏آيت الله العظمى منتظرى از همان آغاز نهضت اسلامى در ميان‏ ‏مبارزان و مردم مسلمان ايران به عنوان جانشين امام خمينى مطرح بود.‏ ‏حتى اكثر كسانى كه با مطرح شدن اصل ولايت فقيه در قانون اساسى‏ ‏مخالف بودند به طور ضمنى شايستگى و رويكرد عمومى مردم به‏ ‏آيت الله منتظرى را مى‎پذيرفتند. حاج سيداحمد خمينى نيز در رنجنامه ‏ ‏خود به اين واقعيت اذعان مى‎كند كه قائم مقامى آيت الله منتظرى در سال‏ ‏1358 مطرح بوده است ; هرچند او ادعا مى‎كند كه خودش در آن سال‏ ‏اين موضوع را مطرح كرده است .
‏ ‏پذيرش جانشينى آيت الله منتظرى براى رهبرى انقلاب اسلامى در‏ ‏حالى از سوى مردم صورت پذيرفت كه شخصيت هاى بزرگوارى‏ ‏همچون آيت الله مطهرى و آيت الله بهشتى در قيد حيات بودند، و خود‏ ‏آنان نيز مويد اين مطلب بودند; آنجا كه آيت الله بهشتى در نامه خود به‏ ‏امام خمينى دلايل مخالفت خود با برخى گروهها در ابتداى انقلاب را‏ ‏برمى شمرد، يكى از آن دلايل را مخالفت آنان با رهبرى آينده آيت الله‏ ‏منتظرى مى‎داند. از همين روست كه مجلس خبرگان رهبرى اول نيز‏ ‏هنگام اعلام رسمى قائم مقامى ايشان اين نكته را مورد نظر داشته و در‏ ‏مصوبه خود آن را به صراحت بيان مى‎دارد و تصريح مى‎كند:
‏ ‏"حضرت آيت الله منتظرى دامت بركاته در حال حاضر مصداق منحصر‏ ‏به فرد قسمت اول از اصل 107 قانون اساسى است و مورد پذيرش‏ ‏اكثريت قاطع مردم براى رهبرى آينده مى‎باشد، و مجلس خبرگان اين‏ ‏انتخاب را صائب مى‎داند."
‏ ‏بنابراين پذيرش رهبرى آينده آيت الله منتظرى - همچون پذيرش‏ ‏رهبرى امام خمينى - نه امرى انتصابى و از سوى مجلس خبرگان يا ديگر‏ ‏نهادها بلكه مستقيما توسط توده هاى مردمى صورت گرفت ، و مصوبه ‏ ‏خبرگان فقط جنبه اعلامى داشته و مهر تأييد بر آن بود.
‏ ‏از آنجا كه آيت الله منتظرى در سالهاى مبارزه صادقانه و با ايمان و‏ ‏اخلاصى عميق نسبت به اسلام مبارزه را ادامه داده بود و به آزادى و‏ ‏حريت انسان اعتقادى راستين داشت ، پس از پيروزى انقلاب نيز همين‏ ‏سير و سلوك را پى گرفت و مقام و قدرت نتوانست او را از عقايدش‏ ‏دور سازد، لذا در برابر انحرافات و كجرويهاى برخى مقامات خصوصا‏ ‏برخوردهاى ناشايست و غيرانسانى با زندانيان سياسى و اعدامهاى‏ ‏بى رويه نمى توانست سكوت كند و ارزشهاى والاى اسلام و انقلاب را‏ ‏در ازاى قائم مقامى رهبرى قربانى نمايد.
‏ ‏آنان كه انقلاب را وسيله اى جهت رسيدن به اهداف دنيوى خويش‏ ‏
(قدرت و ثروت ) مى‎دانستند، توان تحمل انتقادات و برخوردهاى‏ ‏شفاف ايشان را نداشته و با لطايف الحيل و به كارگيرى آخرين توان در‏ ‏پى حذف كامل آيت الله منتظرى از صحنه هاى سياسى و اجتماعى‏ ‏انقلاب برآمدند.
‏ ‏اين برنامه با جوسازى و دروغ پراكنى نزد امام خمينى عليه آيت الله‏ ‏منتظرى شروع گرديد، و پس از دو سال ادامه اين روند با ارسال نامه اى‏ ‏از بيت مرحوم امام با محتوايى بيگانه با فرهنگ امام در تاريخ ‏1368/1/6‏‏ ‏به آيت الله منتظرى وارد مرحله تازه اى شد، و سپس جواب ايشان در‏ ‏جهت واگذارى رهبرى به انتخاب مجلس خبرگان به وسيله نامه اى در‏ ‏تاريخ ‏1368/1/7‏ و نهايتا اعلام بركنارى آيت الله منتظرى از قائم مقامى‏ ‏رهبرى (تحت عنوان استعفاى ايشان ) توسط رسانه هاى جمعى‏ ‏همزمان با نامه امام در تاريخ ‏1368/1/8‏ منتشر شد.
‏ ‏به دنبال اين مسأله بلافاصله ادامه اقدامات به شكل تخريب ديوار و‏ ‏حصار اطراف بيت ، محو و حذف نام و عكس هاى ايشان از كتب درسى ،‏ ‏ادارات دولتى و معابر عمومى ، تغيير نام خيابانها و اماكنى كه به نام‏ ‏آيت الله منتظرى نامگذارى شده بود و جمع آورى رساله و تأليفات‏ ‏ايشان و مزاحمت هاى ناروا نسبت به بسيارى از شاگردان و علاقه مندان‏ ‏ايشان ادامه يافت . علاوه بر فعاليت هاى فيزيكى فوق ، تخريب‏ ‏شخصيت آيت الله منتظرى نيز با نوشتن "رنجنامه " و‏ ‏"خاطرات سياسى "، مقالات توهين آميز در روزنامه ها، سخنرانى ها و‏ ‏بيانيه هاى اهانت آميز از طريق راديو و تلويزيون و در مجالس و‏ ‏خطبه هاى نمازجمعه به طور مكرر صورت مى‎گرفت ; همه اين موارد‏ ‏در حالى صورت مى‎گرفت كه كوچكترين دفاع از ايشان سركوب‏ ‏مى‎شد و هيچ نشريه اى جرأت نمى كرد جمله اى در حمايت از معظم له‏ ‏بنويسد.
‏ ‏در اواخر سال 1368 با مطرح شدن مسأله استقراض خارجى ،‏ ‏آيت الله منتظرى در سخنرانى اعتراضى اين مطلب را عنوان كردند كه‏ ‏"استقراض خارجى به ضرر مملكت است و به استقلال سياسى و‏ ‏اجتماعى ما لطمه مى‎زند". اين انتقاد موجب شد كه عده اى معلوم الحال‏ ‏به سوى بيت ايشان هجوم آورند و پس از دادن شعارهاى توهين آميز و‏ ‏كندن تابلوى دفتر آيت الله منتظرى محل را ترك كنند.
‏ ‏در 21 بهمن 1371 در سخنرانى به مناسبت سالگرد پيروزى‏ ‏انقلاب اسلامى در اعتراض به جو ارعاب و خفقانى كه براى برخى از‏ ‏نيروهاى مخلص و انقلابى پيش آورده و عده اى - از جمله فرمانده ‏ ‏شهيد حاج داوود كريمى - را دستگير و زندانى نموده بودند، ايشان در‏ ‏دفاع از آنان اظهاراتى را در حدود يك ربع ساعت ابراز داشتند. دو روز‏ ‏بعد عده اى در برابر بيت تجمع كرده و با سنگ پرانى و شعارهاى‏ ‏توهين آميز ايجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل‏ ‏درس حمله كرده و عده اى از شاگردان ايشان را مضروب و دستگير‏ ‏كردند، و