وبلاگ :
مهديار دات بسيجي
يادداشت :
کليپ راهپيمايي روز جمعه 27 آذر در تجديد ميثاق دوباره با امام و ر
نظرات :
3
خصوصي ،
31
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بهنام
آيت الله العظمى منتظرى از همان آغاز نهضت اسلامى در ميان مبارزان و مردم مسلمان ايران به عنوان جانشين امام خمينى مطرح بود. حتى اكثر كسانى كه با مطرح شدن اصل ولايت فقيه در قانون اساسى مخالف بودند به طور ضمنى شايستگى و رويكرد عمومى مردم به آيت الله منتظرى را مىپذيرفتند. حاج سيداحمد خمينى نيز در رنجنامه خود به اين واقعيت اذعان مىكند كه قائم مقامى آيت الله منتظرى در سال 1358 مطرح بوده است ; هرچند او ادعا مىكند كه خودش در آن سال اين موضوع را مطرح كرده است .
پذيرش جانشينى آيت الله منتظرى براى رهبرى انقلاب اسلامى در حالى از سوى مردم صورت پذيرفت كه شخصيت هاى بزرگوارى همچون آيت الله مطهرى و آيت الله بهشتى در قيد حيات بودند، و خود آنان نيز مويد اين مطلب بودند; آنجا كه آيت الله بهشتى در نامه خود به امام خمينى دلايل مخالفت خود با برخى گروهها در ابتداى انقلاب را برمى شمرد، يكى از آن دلايل را مخالفت آنان با رهبرى آينده آيت الله منتظرى مىداند. از همين روست كه مجلس خبرگان رهبرى اول نيز هنگام اعلام رسمى قائم مقامى ايشان اين نكته را مورد نظر داشته و در مصوبه خود آن را به صراحت بيان مىدارد و تصريح مىكند:
"حضرت آيت الله منتظرى دامت بركاته در حال حاضر مصداق منحصر به فرد قسمت اول از اصل 107 قانون اساسى است و مورد پذيرش اكثريت قاطع مردم براى رهبرى آينده مىباشد، و مجلس خبرگان اين انتخاب را صائب مىداند."
بنابراين پذيرش رهبرى آينده آيت الله منتظرى - همچون پذيرش رهبرى امام خمينى - نه امرى انتصابى و از سوى مجلس خبرگان يا ديگر نهادها بلكه مستقيما توسط توده هاى مردمى صورت گرفت ، و مصوبه خبرگان فقط جنبه اعلامى داشته و مهر تأييد بر آن بود.
از آنجا كه آيت الله منتظرى در سالهاى مبارزه صادقانه و با ايمان و اخلاصى عميق نسبت به اسلام مبارزه را ادامه داده بود و به آزادى و حريت انسان اعتقادى راستين داشت ، پس از پيروزى انقلاب نيز همين سير و سلوك را پى گرفت و مقام و قدرت نتوانست او را از عقايدش دور سازد، لذا در برابر انحرافات و كجرويهاى برخى مقامات خصوصا برخوردهاى ناشايست و غيرانسانى با زندانيان سياسى و اعدامهاى بى رويه نمى توانست سكوت كند و ارزشهاى والاى اسلام و انقلاب را در ازاى قائم مقامى رهبرى قربانى نمايد.
آنان كه انقلاب را وسيله اى جهت رسيدن به اهداف دنيوى خويش
(قدرت و ثروت ) مىدانستند، توان تحمل انتقادات و برخوردهاى شفاف ايشان را نداشته و با لطايف الحيل و به كارگيرى آخرين توان در پى حذف كامل آيت الله منتظرى از صحنه هاى سياسى و اجتماعى انقلاب برآمدند.
اين برنامه با جوسازى و دروغ پراكنى نزد امام خمينى عليه آيت الله منتظرى شروع گرديد، و پس از دو سال ادامه اين روند با ارسال نامه اى از بيت مرحوم امام با محتوايى بيگانه با فرهنگ امام در تاريخ 1368/1/6 به آيت الله منتظرى وارد مرحله تازه اى شد، و سپس جواب ايشان در جهت واگذارى رهبرى به انتخاب مجلس خبرگان به وسيله نامه اى در تاريخ 1368/1/7 و نهايتا اعلام بركنارى آيت الله منتظرى از قائم مقامى رهبرى (تحت عنوان استعفاى ايشان ) توسط رسانه هاى جمعى همزمان با نامه امام در تاريخ 1368/1/8 منتشر شد.
به دنبال اين مسأله بلافاصله ادامه اقدامات به شكل تخريب ديوار و حصار اطراف بيت ، محو و حذف نام و عكس هاى ايشان از كتب درسى ، ادارات دولتى و معابر عمومى ، تغيير نام خيابانها و اماكنى كه به نام آيت الله منتظرى نامگذارى شده بود و جمع آورى رساله و تأليفات ايشان و مزاحمت هاى ناروا نسبت به بسيارى از شاگردان و علاقه مندان ايشان ادامه يافت . علاوه بر فعاليت هاى فيزيكى فوق ، تخريب شخصيت آيت الله منتظرى نيز با نوشتن "رنجنامه " و "خاطرات سياسى "، مقالات توهين آميز در روزنامه ها، سخنرانى ها و بيانيه هاى اهانت آميز از طريق راديو و تلويزيون و در مجالس و خطبه هاى نمازجمعه به طور مكرر صورت مىگرفت ; همه اين موارد در حالى صورت مىگرفت كه كوچكترين دفاع از ايشان سركوب مىشد و هيچ نشريه اى جرأت نمى كرد جمله اى در حمايت از معظم له بنويسد.
در اواخر سال 1368 با مطرح شدن مسأله استقراض خارجى ، آيت الله منتظرى در سخنرانى اعتراضى اين مطلب را عنوان كردند كه "استقراض خارجى به ضرر مملكت است و به استقلال سياسى و اجتماعى ما لطمه مىزند". اين انتقاد موجب شد كه عده اى معلوم الحال به سوى بيت ايشان هجوم آورند و پس از دادن شعارهاى توهين آميز و كندن تابلوى دفتر آيت الله منتظرى محل را ترك كنند.
در 21 بهمن 1371 در سخنرانى به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى در اعتراض به جو ارعاب و خفقانى كه براى برخى از نيروهاى مخلص و انقلابى پيش آورده و عده اى - از جمله فرمانده شهيد حاج داوود كريمى - را دستگير و زندانى نموده بودند، ايشان در دفاع از آنان اظهاراتى را در حدود يك ربع ساعت ابراز داشتند. دو روز بعد عده اى در برابر بيت تجمع كرده و با سنگ پرانى و شعارهاى توهين آميز ايجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل درس حمله كرده و عده اى از شاگردان ايشان را مضروب و دستگير كردند، و