• وبلاگ : مهديار دات بسيجي
  • يادداشت : نسكافه ...............
  • نظرات : 45 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بيتا سالك 

    سلام عزيز. خوشحالم كه خوبي خدا رو شكر.

    ممنون از کامنت طولاني که برام فرستادي و وقت ميزاري و دانسته ها و عقايدت رو مي نويسي.
    ممنون از اين همه شور و شوق و لطفت.
    مهديار عزيز، اول از همه سفر خوبي و برات آرزو مي کنم. و جز سلامتي شما خواسته اي ندارم.
    و جونم برات بگه که در مورد نماز و حجاب که برام نوشتي، اول يک چيزي و برات بگم.
    داداش گلم که بر اساس تحقيق به حقايقي دست يافتي که اسلام تنها دين واقعي هستش و باقي اديان رو قبول نداري، به اين نکته توجه کن که 80 درصد از مطالب قران شبيه کتاب تورات هست. توراتي که قبل از انجيل اومده.
    خب همه مي دانيم که اين کتابها تحريف شدند. چون هميشه دست بشر به دلايل خاصي مثل جاه طلبي و کسب قدرت و مقام باعث چنين تحريفاتي شده. حالا با اين مسايل کاري نداريم، بماند.
    در صورتي که به قران توجه کنيم، مي خوانيم که هيچ اجباري در دين نيست.
    از طرفي خاطر نشان کرده است که انسان با اراده ي آزاد آفريده شده است و خودش حق انتخاب دارد. ( اين نکته ي مهم رو من هر بار بهش اشاره اي مي کنم، دقت کردي؟)
    از طرفي در قران دستورات بسيار آمده است که، اين چنين ....عمل کنيد به بهشت مي رويد.....و اگر چنان کنيد به جهنم مي رويد........
    مهديار پس اين کدام اراده ي آزاد است؟
    که انسان بابت انجام کارهايي ( اگر چه اراده ي آزاد دارد) مواخذه ميشود؟
    و جزا يا پاداش مي گيرد؟

    من اين اصل را قبول ندارم.
    خدا شناسي را از خدا پرستي مقدم مي دانم.
    من در صورتي مي تونم خدا را بپرستم که بدونم اين خدا کيست.
    اره من هم سالها نماز مي خواندم. حجاب داشتم. علاوه بر باقي کارهاي خوبي که انجام مي دادم. اما خودم رو آزاد حس نمي کردم. اون کارها رو انجام مي دادم چون مي ترسيدم.

    از جهنم مي ترسيدم.
    دلم نمي خواست کاري انجام بدم که برم جهنم.
    دين به من آموخته بود که، بايد اين کارها رو انجام بدم تا برم به بهشت.
    متوجه اي چي ميگم؟

    در تورات و انجيل هم بر اساس تحريفاتي که صورت گرفته چنين ترسي وجود داره.
    من نه به مسجد مي روم نه به کليسا.
    همه ي دنياي من اتاق منه. در اتاقم خدا را ملاقات مي کنم. با او صحبت مي کنم. نه گفتگوي يک طرفه.
    و اين محبت حاصل اين مي باشد که من خدا را بصورت عشق شناختم.
    از درون خودم او را يافتم.

    بشوي اوراق اگر همدرس مايي
    که علم عشق در دفتر نباشد

    من هميشه خدا رو در کتابها جستجو مي کردم. غافل بودم که خدا نزديکتر ازهر چيزي به من است.
    من خدا رو در بيرون از خودم مي جستم. در صورتي که بايد درونم رو جستجو مي کردم.

    برو طواف دل کن که کعبه خود سنگ است.

    تا حالا به اين نکته توجه کردي که مسلمانها که به زيارت خانه ي خدا مي روند درست کاري و انجام مي دهند که بت پرستان انجام مي دادند؟
    فقط با اين تفاوت که بت پرستان بتي را مي ساختند در معبدي و ستايش مي کردند اما مسلمانان خانه اي ساختند و آنرا ناميدند به نام خدا. خداي ناديده........
    واقعا ما خدا رو نمي بينيم؟

    تمام مخلوقات تجلي ذات خداوند هستند.
    تمام وجود سرچشمه اش همان ذات مطلق خداوند است.
    خدا همه جا هست............
    و حساب کن براي زيارت خانه ي خدا چه هزينه اي وارد کشور عربستان مي شود؟
    و براي اختلاف بين اديان چه پولها که صرف نمي شود؟
    چه دشمني ها که صورت نمي گيرد؟
    چه جنگها و خونريزي ها و کشت و کشتارها که بوقوع نمي پيوندد.
    همه يک جوري دور خودمون مي گرديم.
    همه براي اثبات حقيقت خدايي يگانه به ستيز مشغوليم.
    همه همون خداي يگانه را مي پرستيم چه مسلمان چه مسيحي......کليمي، زرتشتي، بهايي و غيره...........اما همه سر همان خداي يگانه با هم جنگ داريم. هر کسي مي گويد من درست مي گويم.

    ملت عشق از همه دينها جداست.......عاشقان را ملت و مذهب خداست

    مهديار عزيز
    رسد آدمي به جايي که بجز خدا نبيند
    بنگر که تا چه حد است مکان آدميت

    و اين يعني مقام آدميت...............از اين رو من در هر چه مي نگرم خدا را مي بينم.....و بر روي زمين نيز بودن در بهشت را تجربه مي کنم.
    براي من افراد با مذاهب گوناگون هيچ تفاوتي ندارند. همه را دوست دارم. چون خداوند هم همه را دوست دارد.
    و در فلسفه ي زندگي به اين اصل معتقدم که من يکي خوب باشم و خوبي کنم براي خوده خوبي...با عشق.........نه بخاطر ترس از جهنم يا رفتن به بهشت.
    من هم اينک در بهشت هستم. نگاه کن به اطرافت..... در صورتي که ما انسانها با هم مهربان باشيم به هم ياري برسانيم و هر چه داريم با هم قسمت کنيم و همانند خواهر و برادر راستين با هم رفتار کنيم، اين دنيا بهشت است. و در بهشت نيازي به حجاب نيست. چون برادران من مرا به شکل يک گوهر با ارزش ميبينند، نه به صورت يک زني که بخواهند بر اساس هوي نفس از او سواستفاده کنند.پس مي بيني مهديار اين ما هستيم که بايد نگرش و افکارمان را تغيير بدهيم و عشق را بياد بياوريم در غير اين صورت ما خودمان براي خودمان از آن جهنم ميسازيم.
    براي من لحظه به لحظه نعمتهاي خداوند را شکر گفتند و جمله ي دوستت دارم را به خدا و بنده ي خدا گفتن بالاتر از هزار رکعت نماز ارزش دارد. اين انتخاب من هست. و من از وعده ي آتش سوزان جهنم که در قرآن و انجيل آمده است هراسي به دل ندارم.
    من همه ي انسانها را دوست دارم. مهديار من در دايره ي عشق و جاودانگي بسر ميبرم. شايد درک اين مطلب برات عجيب باشه. اما من به حقيقت رضا، تسليم و جاودانگي رسيده ام.
    مهديار جان تصور کن که تو با اراده ي آزاد حق زندگي داري و خودت را در قطب عشق فرض کن نه در قطب ترس. بعد ببين چه زيبا تمام گفتار، افکار و اعمالت ازعشق تبعيت مي کند و خودت را از هيچ کس جدا نمي بيني.
    بني آدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش ز يک گوهرند

    اينجا اسمي از مسلمان و کليمي و زرتشتي و مسيحي و بهايي....نيست......مي فرمايد: بني آدم