تظاهرات ضد صهیونیستی

جاتون خالی هی میرفتیم این سفارت هی اون سفارت البته من به خاطر درس و این
چیزا نتونستم زیاد تو درگیریا حضور داشته باشم  ولی خب هر روز  چند جا در چند ساعت
مختلف درگیری بود . نیروی اتظامی علی رغم اینکه باید جلوی ورود به سفارت رو میگرفت
ولی دمشون گرم  بعضیاشون همکاری میکردن ولی
بعضیاشونم با کینه ورزی میزدن  بعضیا ی
دیگه هم فقط قانون سرشون میشد . خلاصه اولا دوستان میگفتن ساعت 10 دفتر مصر  تو شریعتی بعد ساعت 10 زنگ میزدن میگفتن بدو
سریع بیا انگلیس . بنده خدا پلیسا تو روزای اول همش از این سفارت به اون سفارت .
دیگه از روز دوم حصار کشیدن دور تا دور سفارتهایی مثل عربستان و مصر و.....  و نیروها رو گسترش دادن . ما ساعت 11و نیم باید
دم سفارت عربستان می بودیم . یه 45 دقیقه زودتر رسیدیم . تا مارو دیدن سر کوچه از
ته کوچه دویدن . که سر کوچه ها رو ببندن بی سیم هم زدن که چها پنج تا ماشین نیرو
بیارن . خلاصه سوال کردن که ساعت چند میان دوستاتون گفتیم 11و نیم . تا 11و نیم
حدود 100 تا نیرو اومد . شد ساعت 12 و ربع . گفتن پس چی شد ؟ نیومدن گفتیم گول
خوردین رفتن دم مصر . سریع سوار شدن رفتن مصر  و اونجا هم خبری نبود تو اون ساعت . خلاصه خیلی پیچوندیمشون . یه بارم دم
مصر همشون جمع شده بودن چند نفر از بچه ها از مصر رفتن نگلیش که یک کم پایین ترشه
اونجا زیاد نبود نیرو . رفتن تو تا ته سفارت هم رفتن پرچمم کشیدن پایین و پرچم
فلسطین رو بردن بالا و دیدن  دیگه کاری
ندارن نشستن  زیارت عاشورا خوندنو اومدن
بیرون . دم پلیس گرم اینجا رو خوب همکاری کرد و دیر اومد . ولی پنج شنبه ظهر همه
رفتن اردن
اونجا نماینده آقا یه پیامی رو از قول آقا خوندن که والا ما هنوز صحتشو نفهمیدیم .
فرمودند که داخل سفارت خونه ها نشین فقط تجمع جلوی سفارت خونه ها رو زیاد کنید (‌خلاصش
بود)‌ . اینو که گفتن بعضیا شایعه کردن اقا از این حرکتمون ناراحتن برا همین همه
ناراحت برگشتن خونه ولی وقتی اصل پیام رو دیدیم  شب دوباره جمع شدیم دم مصر . اونجا یه جورایی مراسم آشتی کنان و حلالیت
طلبی بود هم پلیس با ما هم ما با پلیس . خیلی حال کردم . اونجا بود که مطمئن شدم
پلیس ما با همه پلیسا فرق دارن با اینکه قانونامون یکیه . با ما رو به قبله شدن و
دعای فرج خوندن بعد از اخر مراسمم  بعضیا
تصمیم گرفتن که شورش کنن یه حلقه ای از  بچه
های خودمون تشکیل شد جلوی نیروی انتظامی و جلوی شورش رو گرفت اونم به خاطر شک روی
این موضوع پیام آقا . آخرشم بعد از دعای فرج  یگان های ویژه و بقیه نیروهای انتظامی  همه با هم گفتن بسیجیان ممنونیم یا یه همچین
چیزی . ما هم داد زدین نیروی انتظامی تشکر تشکر . حالا اونا تشکر کن ما تشکر کن .
اعصابمون خورد شد . پخش شدیم اونا هم ول  کردن محاصره رو . و اومدن تو جمع ما . دیده بوسی و حلالیت طلبی . اونیکی می
گفت آقا حلال کن با باطومم گذاشتم تو کلت  اونم می گفت  نه بابا تو ببخش که
چند تا با پوتین توی پا گذاشتم تو ساقت و پرتت کردم زمین . اونیکی سرداره می گفت
براردران بسیجی شرمنده ایم اگه ما هم مثل شما بودیم  و نیروی رسمی نبودیم  می یومدین جزو شما و در صورت درگیری می گرفتیم
میزدیم این نیروهای انتظامی رو . خلاصه هر چی شورش بود با اون پیام آقا تبدیل شد
به فقط تجمع و شعار دادن . ایشالله که آقا فرمان نداده باشن  . خلاصه حرف پایانی

نیروی
انتظامی   تشکر تشکر